هدیه آقا سید مهدی که زندگی یک زن را نجات داد.
آقا سید مهدی در سال 1279 شمسی در تهران متولد شد. پدرش یکی از روحانیون آن زمان بود و مادرش زنی مومن ومتدین بود.دارای چندین برادر بود که همه بر اثر بیماری واگیرداری مثل طاعون و وبا از دنیا رفتن به همین علت سید مهدی قوام تک پسر خانواده بود که مورد توجه پدر تربیت اخلاقی و دینی بود در نتیجه مانند پدر طلبگی را انتخاب و در حوزه علمیه اراک مشغول تحصیل شد. سید مهدی یکی از چهره های آن زمان بود که سبک زندگی او رنگ و عطر الهی و اسلامی داشت.
برای اطلاع از زندگی این روحانی بزرگ به سایت ویکی رز مراجعه کنید.
چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین ـ بانی مجلس ـ هم کمکم از میان جمعیت راه باز میکند تا به او برسد.
جمعیت هم همینطور که سلام میکنند راه باز میکنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست میکند در جیب کتش...
- آقا سید، ناقابل است، اجرتون با صاحب اصلی محفل...
- دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید مهدی پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، پر قبایش میگذارد. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
- آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزلتان همراهی میکند...
حاج مرشد، پیرمرد 50، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه...
***
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالیاش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه میکرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لالهزار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسهای پریشان... رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونهای نبود که معترضش بشوند...
- حاج مرشد!
- جانم آقا سید؟
- آنجا را میبینی؟ آن خانم...
حاجی مرشد که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را پایینانداخت.
- استغفرالله ربی و اتوبالیه...
سید انگار فکرش جای دیگری است...
- حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند:
- حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب... یکی ببیند نمیگوید اینها با این زن... چه کار دارند؟
سبحان الله...
سید مکثی میکند.
- بزرگواری کنید و ایشان را صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. این بار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
به قیافهشان که نمیخورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله میگوید.
-خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. با شما کاری دارند.
زن، با تردید، راه میافتد.
حاج مرشد، همانجا میایستد. از مشایعت آن زن میترسد ...
زن چیزی نمیگوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش...
- دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران:
- حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم...
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمردهام. مال امام حسین(ع) است... تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!...
سید به حاجی ملحق میشود و دور...
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد...
***
چندسال بعد...نمیدانم چندسال... حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همینجور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد، نگاهش به نگاه مردی گره میخورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادبی:
- زن بنده میخواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لالهزار است و همان بغض:
- آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت... آقا سید! من دیگر... خوب شدهام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است... سید مهدی قوام ـ از روحانیهای اخلاقی و باصفای دهه 40 تهران.
***
یکی تعریف میکرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، بهاندازه دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست(جماعت داش مشدیها) آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زارگریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت و از خوبی او می گفتند.
زنی که به خاطر حجابش شهید شد.
Naghmeبازدید : 29دوشنبه 28 آبان 1403 زمان : 10:29نظر بدهید
12345
او در سال 1997 میلادی در شهر اسکندریه متولد شد. پدر و مادر او هردو شیمیدان بودند . در سال 1995 از دانشگاه اسلامی الزهرا فارغ تحصیل شد و بعد از ازدواج با الوی علی اکاوز که مهندس ژنتیک بود به آلمان مهاجرت کردند .بله او کسی نبود جز مروه شربینی که در شهر "درسدن" آلمان به خاطر پایبندی به حجاب در دادگاه مورد هجوم قرار گرفت و با اصابت هجده ضربه چاقو در حالی که سه ماه باردار بود به شهادت رسید و به شهیده حجاب معروف شد.
برای اطلاع از جزئیات ماجرا به سایت ویکی رز مراجعه کنید.
8دی، اول ژانویه سال 2009 “مروه الشربینی” زن 33 ساله تبعه مصر به جرم پایبندی به اصول دین خود و اعتقاد قلبی بر پوشش اسلامی و اصرار برای حفظ آن، به دست یک فرد نژاد پرست آلمانی در شهر “درسدن” به شهادت رسید تا سرمشق پایداری، نماد اسلامستیزی در غرب و شهیده حجاب لقب گیرد.
مروه در سال 1995 از کالج انگیسی دختران فارغ التحصیل شد و سپس در دانشگاه اسکندریه داروسازی خواند و در سال 2000 در رشته علوم دارویی مدرک کارشناسی دریافت کرد.
وی غیر از موفقیت در زمینه علمی در فعالیتهای ورزشی نیز مشارکت داشت و از سال 1992 تا 1999 عضو تیم ملی هندبال مصر بود.
همسرش “علوی علی اکاز” وابسته فرهنگی مصر در یکی از دانشگاههای آلمان بود و با استفاده از بورسیه تحصیلی که از موسسه ماکس پلانک شهر درسدن گرفته بود در رشته مهندسی ژنتیک مشغول به تحصیل بود.
مروه در سال 2005 با شوهرش، علی اکاز به برمن در آلمان نقل مکان کرد و سه سال بعد، این زن و شوهر به همراه پسر دو سالهشان مصطفی به درسدن رفتند؛ زیرا اکاز یک فرصت پژوهش دکترا در موسسه ماکس پلانک به دست آورده بود وقرار بود تا چند روز پیش از شهادت مروه از تز دکتری خود دفاع کند.
مروه نیز در بیمارستان دانشگاه درسدن و در یک داروخانه محلی کار میکرد تا بتواند طرح کارآموزی خود را در آلمان به پایان برساند.
شهادت مروه الشربینی
چندی پیش از شهادتش، مروه الشربینی به دادگاه مراجعه و آلکس دبلیو 28 ساله و مهاجر روسی آلمانی تبار را متهم کرد که « زمانیکه در پارک با پسرش بازی میکرده، آلکس او را مورد توهین قرار داده و بخاطر حجاب مروه او را تروریست و فاحشه اسلامی خطاب کرده است».
دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را محکوم به پرداخت 750 یورو کرد؛ آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجید نظر نمود.
در حین برگزاری جلسه تجدید نظر در دادگاه “لوندس کریچ ” شهر درسدن در شرق آلمان، مروه در حال پاسخگویی به سوالات قاضی بود که آلکس جلوی چشمان فرزند و همسر مروه، قاضی و سایر حاضران به وی حمله کرد و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بود، از پا در آورد.
هنگامیکه آلکس ضربات چاقو را به شربینی وارد میکرد، شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف وی شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت و در حالیکه وضعیتش وخیم بود به بیمارستان منتقل شد؛ که بعد از این اتفاق پلیس ادعا کرد که از روی اشتباه به وی تیراندازی کرده است.
فرزند سه ساله شربینی به دلیل مشاهده مادرش که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید بود تا مدتی برای معالجه تحت نظر روانشناس بود.
این متهم 28ساله در حین دادگاه د رپی تلاش برای روانی جلوه دادن خود بود و در همین راستا ناگهان شروع به زدن پاهای خود بر زمین و سرخود به میز و دیوار کرد که مأموران مجبور به جلوگیری از انجام این اقدامات از سوی وی شدند و تعداد پلیسهای محافظ او از 4 نفر به 9نفر افزایش یافت.
آلکس در دادگاه با”ماسک”، “کلاه” و “عینک آفتابی حضور پیدا میکرد و هیچ واکنشی نیز به اتهامش نشان نمیداد؛ در ادامه این اقدامات آلکس؛ وی تحت معاینه پزشکی قرار گرفت و براساس گزارش روانپزشکی که از سوی مأموران تحقیقات پزشکی در مورد وضعیت روانی متهم منتشر شد، آلکس هیچ مشکل روانی نداشت.
دادگاه قاتل مروه شربینی در سه جلسه برگزار شد و در نهایت قاتل وی به دلیل اقدام به قتل، به حبس ابد محکوم شد.
وکیل مدافع این قاتل آلمانی پس از صدور حکم حبس ابد از سوی دادگاه درسدن، اعلام کرده بود که نسبت به صدور آن در دادگاه قانون اساسی و دادگاه اروپایی حقوق بشر اعتراض و خواستار تجدیدنظر خواهد شد؛ اما قاتل به شدیدترین مجازات ممکنه، حبس ابد، محکوم شد و درخواست تجدید نظر وی نیز رد شد.
بعد از این ماجرا مجله « فوکوس» آلمان فاش کرد که آلکس نژادپرست 28 ساله آلمانی، قبل از ورود به دادگاه از تصمیمش به قتل « مروه الشربینی » خبر داده بود.
مصر در سوگ شهادت مروه
در مصر واکنش نسبت به کشته شدن مروه متفاوت بود، الشربینی را رسانههای مصر “شهید حجاب” خواندند و از آن پس وی به نمادی برای تظاهراتکنندگان در اعتراض به اسلامستیزی در غرب تبدیل شد.
روز دوشنبه پانزدهم تیرماه جسد مروه به قاهره رسید و تشییع جنازه باشکوهی برای او برگزار شد.
مراسم تشییع مروه با حضور هزاران نفر از مردم مصر و چند تن از وزیران دولت در قاهره تبدیل به تظاهرات سیاسی علیه آلمان شد؛ مردم شعارهای مرگ بر آلمان سر دادند که با دخالت پلیس، تشییع کنندگان پراکنده شدند.
پیکر “مروه الشربینی ” سپس به اسکندریه منتقل شد و پس از اقامه نماز بر پیکر او در مسجد ” قائد ابراهیم ” در منطقه الرمل مردم این شهر در فضایی مملو از حزن و اندوه این شهیده را تشییع کرده و به خاک سپردند.
مردم اسکندریه در جریان تشییع مروه در حالیکه شعارهای ” الله اکبر” و ” حسبنا الله و نعم الوکیل”سر میدادند، خواستار قصاص قاتل آلمانی وی شدند.
مصریهای شرکتکننده در تشییع جنازه مروه با حزن و اندوه فراوان علاوه بر اینکه شعارهایی چون “آلمانیها دشمنان خدا هستند و ما انتقام قتل او را خواهیم گرفت” سر میدادند، خواهان واکنش شدید از سوی حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر درباره این حادثه شدند.
مروه از زبان پدرش
” على الشربینى ” پدر اندوهگین مروه در مورد وی گفت: پایبندى دخترم به حجاب در آلمان باعث شده بود که به رغم تحصیلات عالیه، نتواند شغلى پیدا کند.
هر وقت که سوابق تحصیلاتى و کارى خود را براى تصدى شغلى به داروخانه یا یک مؤسسه پزشکى ارسال میکرد، سوابق او را پس مىفرستادند و از وى مىخواستند که عکس خود را بدون حجاب ارسال کند و بالطبع چون دخترم به حجاب متعهد بود شغل مورد نظر را از دست مىداد، زیرا او یک مسلمان با حجاب و از نظر آنان یک تروریست بود.
یک سال و نیم بود که دخترم از طریق تلفن مزاحمتهاى همسایه نژادپرست خود را با من در میان مىگذاشت.
بارها این فرد اقدام به برداشتن حجاب از سر دخترم کرده و او را تروریست خوانده بود تا اینکه دخترم از او در دادگاه شکایت کرد و ما هرگز تصور نمىکردیم این شکایت تعصب فرد نژادپرست را تا حدى تحریک کند که دختر و نوهام را که هنوز متولد نشده بود با هم به شهادت برساند.
واکنشهای جهانی به شهادت مروه الشربینی
پس از این اقدام اسلامستیزانه و شهادت مروه موجی از واکنشهای متفاوت نسبت به این اقدام به راه افتاد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
* آنگلا مرکل صدراعظم آلمان در حاشیه نشست گروه 8 در لاکوئیلای ایتالیا که با حضور حسنی مبارک، رئیسجمهور مصر برگزار شد، تنها به اعلام همدردی با خانواده شربینی بسنده کرد.
* دادستانی کل آلمان نیز به رسانههای این کشور دستور داد تا پیش از بررسی پرونده دبلیو در دادگاه و صدور حکم، از پرداختن به این مسأله خودداری کنند تا این جنایت در داخل آلمان تقریبا هیچ انعکاسی نداشته باشد.
* “میکاییل بوج” معاون شهردار شهر “نویاکلن” و دبیر سیاستهای داخلی پارلمان آلمان تمامی انواع نژادپرستی و افراط گرایی از جمله کشته شدن یک زن محجبه مصری به دست یک تندرو آلمانی در این کشور را محکوم کرد.
* ” نادر خلیل” مسئول کمیته تلفیق حزب مسیحی دموکرات آلمان با اشاره به اینکه این حادثه اولین مورد از این اتفاقات در دادگاههای آلمان نبوده است بر حمایت سازمانهای رسمی این کشور از ( تأمین جانی) شاهدان حاضر در دادگاهها تأکید کرد.
* سخنگوی دولت آلمان نیز در این رابطه گفت: “اگر این حمله، حادثهای نژادپرستانه بوده دولت طبیعتاً به شدیدترین وجهی آن را محکوم میکند.”
* رمزى عزالدین سفیر مصر در برلین مدعی شد که قتل مروه یک مشاجره عادى بوده که مىتواند در هر جایى از دنیا اتفاق بیفتد! و هیچ ارتباطى به مسلمان و باحجاب بودن وى ندارد!!!! و این در حالى است که روزنامههاى آلمانى نیز به نژادپرست و اسلامستیز بودن الکس (قاتل) اشاره کرده و گفته بودند او به شدت از حجاب متنفر بوده است.
* احمد رزق معاون وزیر خارجه در امور کنسولى و مصریان خارج نیز گفت: این اتفاق صرفاً ریشه نژادپرستانه دارد و وزیر دادگسترى آلمان هم در تماس با سفیر مصر از این واقعه اظهار تأسف کرده است!
* محمد حلمى فرستاده وزیر خارجه مصر به مراسم تشییع جنازه “مروه” گفت: این اتفاق به خاطر حجاب مقتول نبوده و هیچ گزارش رسمى در این خصوص هنوز منتشر نشده و حتى تحقیقات دولت آلمان هم به جایى نرسیده است!
* توماس اشتیگ سخنگوى رسمى آلمان در مصاحبه با دویچه وله گفت: ما هنوز اطلاعات مستقیمى درباره انگیزههاى قتل نداریم اما مطمئناً مسائل نژادى در آن بسیار تعیین کننده بوده است.
* شیخ “محمد سید طنطاوی” مفتی اعظم مصر نیز در اینباره گفت: “قاتل این شهروند مصری در آلمان که شوهر او را نیز مجروح کرده باید به اشد مجازات برسد و ابراز امیدواری که قتل این زن که از او به عنوان شهید یاد شده است، تأثیر منفی بر روابط غرب و اسلام نداشته باشد.
سخنگوى دولت آلمان افزود: ما از همکارى شوراهاى یهود و مسلمان استقبال مى کنیم، این اتفاق (همکارى دو شورا) در گذشته اتفاق نیفتاده بود. امرى که به نفع مسلمانان است.
رسانههای آلمان که ادعا دارند شهادت شربینی در واقع مسالهای شخصی است، توجه چندانی به آن نشان ندادند و این حادثه تقریبا هیچ انعکاسی در این کشور نداشت.
* رئیس مجلس مصر،”فتحی سرور ” در واکنش به شهادت “مروه الشربینی ” در دادگاه آلمان گفت: دولت آلمان به خاطر اینکه نتواسته امنیت صحن دادگاه در کشورش را حفظ کند مسئول این فاجعه انسانی است و کوتاهی دولت آلمان بوده که مروه الشربینی در مقابل چشمان قضات دادگاه کشته شده است.
* رییس مرکز مطالعات قانونی “حمورابی” در لبنان ، کشته شدن “مروه الشربینی” درسالن دادگاه آلمان را برخاسته از ماهیت نژادپرستانه اروپایی علیه مسلمانان دانست.
*پس از به شهادت رسیدن مروه، «کنسول مرکزی مسلمانان» و «کنسول مرکزی یهودیان» شدیداً نسبت به واکنشهای غیرقابل توضیح سیاستمداران و دستگاههای ارتباط جمعی واکنش نشان دادند؛ اما دولت آلمان در پاسخ به این اعتراض گفت که جزئیات ماجرا مشخص نشدهاست و اینکه اگر معلوم شود که واقعاً انگیزه نژادپرستانه در میان بوده نسبت به آن واکنش مناسب نشان خواهد داد.
* وکلای مصر قتل الشربینی را جنایت علیه صلح جهانی نامیده و بر محاکمه قاتل وی در دادگاه بینالمللی تأکید کردند.
* اتحادیه داروسازان مصری خواستار تحریم داروهای آلمانی شدند.
* جمعی از مردم مصری با گرایشهای متفاوت سیاسی با تجمع در مقابل سفارت آلمان در مصر ضمن اعتراض به موضعگیری تلخ آلمان در رابطه با این ماجرا قصاص فوری قاتل مروه را خواستار شدند.
* راینا زولایش سردبیر بخش عربی دویچهوله، به بیان اینکه رسانهها و مردم خشمگین مصر اتهاماتی از قبیل «مسلمانستیز بودن افکار عمومی آلمان» و «عدم توجه دادگاه به رفتار خشنونتبار علیه مسلمانان» را مطرح کردهاند را نقد کرد و گفت: این قبیل اتهامات زیادهروی است، ا زجمله استدلالهای وی در رد این دیدگاهها این بود که در آلمان نه افکار عمومی مسلمانستیز است و نه میتوان دادگاه را متهم کرد که رفتار خشنونتبار علیه مسلمانان را مورد توجه قرار نمیدهد.
به نظر راینا، آلمان کشوری نیست که سیاستمداران و رسانههای آن، هر کس که روسری سر میکند را تروریست احتمالی قلمداد کنند. در آلمان کم نیستند نهادهای خودجوشی که برای گسترش روابط مسلمانان و غیر مسلمانان تلاش میکنند…».
* استفان جی کرمر دبیر کل شورای مرکزی یهودیان همراه ایمان مازیک دبیر کل شورای مرکزی مسلمانان آلمان در دیداری که از همسر مجروح مروه در بیمارستان داشت، اظهار کرد: «من به عنوان یک یهودی میدانم آنکس که به انسانی به دلیل نژاد، اصلیت و یا مذهب او حمله میکند، تنها به یک فرد حمله نکردهاست، بلکه به ریشه دمکراسی جامعه حملهور شدهاست.»
* عبدالعزیز حامد سردبیر روزنامه مستقل مصری الشروق نیز در سرمقالهای نوشت: «اگر قربانی حادثه اخیر در آلمان یک یهودی بود در جهان غوغایی به پا میشد.»
* روزنامه گاردین نیز نوشت، این حادثه در اروپا پوشش کمی داشته ولی در کشور آلمان باعث ایجاد بحثهایی در مورد تأمین امنیت در دادگاه شده و بصورت نسبی توجه کمتری به آنچه این روزنامه «انگیزههای نژادپرستانه انجام قتل» میخواند شده است.(+)
* در پی شهادت مظلومانه مروه شربینی، هربرت هونزوویتس، سفیر جمهوری فدرال آلمان در تهران، به وزارت امور خارجه ایران فراخوانده شد و مراتب اعتراض دولت جمهوری اسلامی ایران به این اقدام غیر انسانی به وی ابلاغ شد.
* حسن قشقاوی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، اقدام تروریستی عناصر نژاد پرست آلمانی در به شهادت رساندن ناجوانمردانه خانم مروه شربینی در محل دادگاه را یک اقدام شنیع و مغایر با کلیه اصول و ارزشهای حقوق بشر دانست و آن را شدیداً محکوم کرد.
* دکتر احمدینژاد، رئیس جمهور وقت ایران در نامهای به دبیرکل سازمان ملل با اظهار تعجب از عدم موضع گیری وی در خصوص قتل بیرحمانه مروه شربینی تصریح کرد: «آیا وقت آن نیست که با محکوم کردن قاطع جنایت اخیر خواستار رسیدگی و مجازات عاملان این رسوایی بزرگ شوید؟!»
بورسیه بین المللی مروه الشربینی
دانشگاه تهران در سالگرد شهادت الشربینی در تیر 1390 اعلام کرد، بورسیه بینالمللی “مروه شربینی” را به زنان مسلمانی که به دلیل رعایت حجاب اسلامی مورد اذیت و آزار دولتهای مختلف قرار میگیرند، اعطا میکند.
اهداف دانشگاه تهران در ارائه این بورسیه، تشویق دانش پژوهانی که به دلیل رعایت اصول دینی مورد اذیت و آزار قرار میگیرند، ایجاد بستر مناسب برای جذب دانشجویان و محققان اسلامی، تعامل و گفتوگو میان دانشپژوهان اسلامی جهت رفع تبعیضهای اعتقادی و حمایت از قربانیان تبعیضهای نژادپرستی عنوان شده است.
دانشگاه تهران اعلام کرد که این اقدام را بر اثر محدودیتهای اعمال شده توسط برخی دولتهای غربی بر پوشش اسلامی و درافتادنشان با اقلیتها و نقض آزادیهای دینی انجام دادهاست و ایجاد بستر برای جذب دانشجویان و محققان اسلامی جهت گفتگو برای رفع تبعیضهای اعتقادی و حمایت از تبعیضهای نژادپرستی را از اهداف آن برشمرد.
این بورسیه به بانوان مسلمان مهاجر و ساکن خارج از کشور و افرادی در سطح جهان که به دلیل رعایت ارزشهای اسلامی و مذهبی دچار محرومیت از تحصیل شدهاند تعلق میگیرد؛ دبیرخانه بورسیه همه ساله بر اساس بررسیها به شناسایی افراد در سطح جهان اقدام میکند.
رونمایی از تمبر شهیده حجاب، مروه شربینی در تهران
به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهیده حجاب، مروه الشربینی، مراسم رونمایی و انتشار تمبر یادبود آن شهیده، 28 تیر ماه 1389 از سوی مرکز مقاومت بسیج امور بانوان و روابط عمومی وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات با حضور دکتر علی اکبر ولایتی، مشاور رهبری در امور بینالملل، برگزار و از تمبر این شهیده حجاب رونمایی شد.
نامگذاری خیابان و مدرسهای در اسکندریه مصر به نام “مروه الشربینی”
مقامات شهر اسکندریه مصر به مناسبت تکریم “مروه الشربینی”، شهیده حجاب، یکی از خیابانهای اصلی و یک مدرسه دخترانه این شهر را به نام وی نامگذاری کردند.
رونمایی از سردیس مروه شربینی در تهران
در تاریخ 22 تیر ماه سال 91، ازسردیس مروه الشربینی با حضور میهمانان و دست اندرکاران نخستین اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی در پارک لاله تهران رونمایی شد.
در آیین رونمایی از سردیس شهیده حجاب، 18 نفر از بانوان مصری که برای حضور در نخستین اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی به تهران سفر کرده بودند، حضور داشتند.
سردیس این بانوی مسلمان با حضور امینه مصطفی، خواهر شهید و عزیزه محمد، مادر شهید از کشور مصر به همراه مینو اصلانی، رییس بسیج جامعه زنان کشور و مهری سویزی، قائم مقام وزیر آموزش و پرورش رونمایی شد.
تشییع نمادین پیکر الشربینی در تهران
در تهران پس از برگزاری نماز جمعه مردم طی تظاهراتی، بطور نمادین پیکر شربینی را تشییع کردند.
دانشجویان نیز با برپایی تجمعی اعتراضی مقابل سفارت آلمان ضمن محکوم کردن نقض حقوق بشر، آزادیهای مذهبی و حقوق شهروندی در این کشور، قتل مسلمانان را ادامه پروژه اسلامستیزی در غرب دانسته و از مسئولان دولت آلمان خواستند تا به نقض آزادیهای مذهبی پایان داده و عاملان قتل شهیده حجاب را محاکمه و مجازات کنند.(+)
در دنیای کنونی که با افزایش چشمگیر اقدامات اسلامهراسانه در کشورهای اروپایی مواجه هستیم، مروه الشربینی الگوی بزرگی است برای آنان که از نآقا سید مهدی در سال 1279 شمسی در تهران متولد شد. پدرش یکی از روحانیون آن زمان بود و مادرش زنی مومن ومتدین بود.دارای چندین برادر بود که همه بر اثر بیماری واگیرداری مثل طاعون و وبا از دنیا رفتن به همین علت سید مهدی قوام تک پسر خانواده بود که مورد توجه پدر تربیت اخلاقی و دینی بود در نتیجه مانند پدر طلبگی را انتخاب و در حوزه علمیه اراک مشغول تحصیل شد. سید مهدی یکی از چهره های آن ژمان بود که سبک زندگی او رنگ و عطر الهی و اسلامی داشت.
برای اطلاع از زندگی این روحانی بزرگ به سایت ویکی رز مراجعه کنید.
چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین ـ بانی مجلس ـ هم کمکم از میان جمعیت راه باز میکند تا به او برسد.
جمعیت هم همینطور که سلام میکنند راه باز میکنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست میکند در جیب کتش...
- آقا سید، ناقابل است، اجرتون با صاحب اصلی محفل...
- دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید مهدی پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، پر قبایش میگذارد. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
- آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزلتان همراهی میکند...
حاج مرشد، پیرمرد 50، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه...
***
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالیاش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه میکرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لالهزار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسهای پریشان... رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونهای نبود که معترضش بشوند...
- حاج مرشد!
- جانم آقا سید؟
- آنجا را میبینی؟ آن خانم...
حاجی مرشد که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را پایینانداخت.
- استغفرالله ربی و اتوبالیه...
سید انگار فکرش جای دیگری است...
- حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند:
- حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب... یکی ببیند نمیگوید اینها با این زن... چه کار دارند؟
سبحان الله...
سید مکثی میکند.
- بزرگواری کنید و ایشان را صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. این بار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
به قیافهشان که نمیخورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله میگوید.
-خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. با شما کاری دارند.
زن، با تردید، راه میافتد.
حاج مرشد، همانجا میایستد. از مشایعت آن زن میترسد ...
زن چیزی نمیگوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش...
- دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران:
- حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم...
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمردهام. مال امام حسین(ع) است... تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!...
سید به حاجی ملحق میشود و دور...
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد...
***
چندسال بعد...نمیدانم چندسال... حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همینجور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد، نگاهش به نگاه مردی گره میخورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادبی:
- زن بنده میخواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لالهزار است و همان بغض:
- آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت... آقا سید! من دیگر... خوب شدهام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است... سید مهدی قوام ـ از روحانیهای اخلاقی و باصفای دهه 40 تهران.
***
یکی تعریف میکرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، بهاندازه دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست(جماعت داش مشدیها) آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زارگریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت و از خوبی او می گفتند.